سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سبک زندگی

به احتمال زیاد شما بارها آرزو کرده‌اید که شبانه‌روزتان بیشتر از 24 ساعت شود، چرا؟

1- بتوانید به همه کارهایتان برسید: به اندازه کافی بخوابید، معاشرت کنید، کارهای محول‌شده را انجام بدهید، مطالعه کنید، فیلم ببیند، ورزش کنید، وب‌گردی کنید و …

2- حس می‌کنید که زندگی‌تان روی دور تند افتاده و هر ماه برایتان فقط به اندازه یک هفته طول می‌کشد و هر سال، به اندازه یک ماه! شما از این گذر سریع عمر می‌ترسید.

شاید شما از معدود افرادی باشید که این حس و حال را نداشته باشید، پس پیشنهاد می‌کنم، دست به دامان گوگل بشوید، تا این نکته برایتان ثابت شود که آرزوی بیتر طول کشیدن شبانه‌روز یک چیز عمومی است. پس این کلیدواژه‌ها را سرچ کنید: کاش – شبانه‌روز- 24.

07-12-2013 11-04-48 AM

دیدید؟!

بسیاری از وبلاگ‌نویس‌ها و صاحبان سایت‌ها به صورت پراکنده این آرزو را داشته‌اند.

مسلم است که هیچ راهی برای کش دادن به شبانه‌روز نداریم، اما شیوه‌هایی وجود دارند که با آن می‌توانیم مغزمان را فریب بدهیم، طوری که گذر زمان، برایمان کندتر به نظر آید!


نخست باید برایتان توضیح بدهم که ما چطور گذشت زمان را حس می‌کنیم؟

حس گذر زمان، مثل درک بقیه حس‌ها، مثل چشایی، لامس، بینایی یا شنوایی نیست.

07-12-2013 10-36-26 AM

چیزی که ما عموما به صورت گذر زمان از آن یاد می‌کنیم، در واقع مشتی از اطلاعات عرضه شده به مغزمان از راه حواس در طول زمان است. جالب است که نو بودن یا تکراری بودن اطلاعات روی حس گذر زمان اثر می‌گذارند. چگونه؟!

اگر شما اطلاعات تازه را وارد مغزتان کنید، این اطلاعات نیاز به پردازش، سامان‌دهی نو دارند، ولی اطلاعات که چیز تازه‌ای نداشته باشند، خیلی سریع ادراک می‌شوند.

چیز مهم دیگر این است که ادراک زمان فقط توسط یک ناحیه مغز صورت نمی‌گیرد، هر یک از حواس دیگر ما، در یک ناحیه خاص مغز درک می‌شوند، اما در مورد زمان این طور نیست.

07-12-2013 10-36-49 AM

وقتی ما حجم زیادی از اطلاعات تازه را وارد مغز می‌کنیم، مغز باید زمان زیادی را صرف پردازش آنها کند، هر چه میزان و زمان این پردازش بیشتر باشد، زمان هم از نظر مغز دیرتر می‌گذرد و کش می‌آید.

بگذارید مثالی بزنم:

تا حالا حتما پیش آمده است که در موقعیت‌های خطرناک قرار گرفته باشید، مثلا در حال کذشتن از خیابان یا رانندگی. هیچ متوجه شده‌اید که یک ثانیه در این شرایط تا 10 ثانیه هم برایتان کش می‌آید؟!

مثال دم دستی دیگر! تیم فوتبال محبوبتان دارد حمله می‌کند، مهاجم تیم شما، در موقعیت گل قرار می‌گیرد و یک بغل پا برای به ثمر رساندن گل کافی است، اما شما در نهایت تعجب می‌بینید که مهاجم خیلی کند رفتار می‌کند و تا گل بزند، شما را جان به لب می‌کند. سرانجام گل به ثمر می‌رسد و بعد شما بازپخش صحنه را از زوایای مختلف مرور می‌کنید، اما این بار متوجه می‌شوید که مهاجم، در واقع آن طور که بار اول تصور کرده بودید، کند رفتار نکرده، بلکه خیلی عادی کار خودش را کرده است!

07-12-2013 10-40-32 AM

چرا این طور می‌شود؟ چون شما در این شرایط با حداکثر توجه به پیرامون خود نگاه می‌کنید.

حالا لازم نیست که توجه حداکثری، فقط در مورد موقعیت‌های خطرناک اعمال شود، اگر همین «توجه» در مورد یک موسیقی تازه هم باشد، باز هم زمان منبسط می‌شود.

عکس این مسئله هم صحیح است، اطلاعات تکراری، زندگی روتین و کار معمولی، همه زمان را منقبض می‌کند.

حالا بیایید یک مثال آشنای دیگر بزنم، تابستان‌های دوران کودکی را به یاد بیاورید، آن تابستان‌ها زیبا به نظر می‌رسید که تمام‌نشدنی هستند، وقتی امتحانات را تمام می‌کردیم و تابستان شروع می‌شد، تا وقتی که مهر می‌آمد، در نظرمان 3 ماه، یک سال طول می‌کشید. حتی حالا هم اگر به آن دوران دقت کنید، گذر زمان را در آن دوره‌ها کندتر می‌بینید. حالا بیایید و سه ماه آخری که در شرکت و اداره مشغول کار بوده‌اید، در نظر بیاورید، به نظرتان بهار گذشته، واقعا 3 ماه بوده است؟!

وقتی که خردسال بودیم، همه چیز به نظرمان تازه بود، هر سفر، بازی، خرید و کتاب یا آشنایی با دوستی، کاملا برای ما در حکم تجارب بکر و تازه‌ای بودند، مغز ما آنها را با جزئیات و تمرکز بیشتری ثبت و پردازش می‌کرد و درست به همین خاطر، زمان در نظرش کندتر می‌گذشت. اما وقتی مسن می‌شویم همه تجربه‌ها برای ما تکراری هستند، ما دوستی‌های مختلف را تجربه کرده‌ایم، ده‌ها بار به جاهای دیدنی سفر کرده‌ایم و بوها و مزه‌ها برایمان تکراری است، پس مغز هیچ محرک تازه‌ای ندارد و بنابراین زمان در نظرش منقبض می‌شود.

از همه اینها به صورت خلاصه به این نتیجه می‌رسیم که هر چقدر مغزمان را درگیر اطلاعات، تجارب و محیط‌های نو کنیم و هر چقدر به صورت فعال مغز را درگیر یادگیری کنیم، زمان در نظرمان کندتر می‌گذرد.

پس در پایان این پست ترفندهایی برای کش دادن شبانه‌روزتان را می‌آورم:

1- همیشه مشغول یادگیری باشید: کارها و مهارت‌های شغلی معمول چیزی جدیدی برای شما ندارند. سعی کنید برنامه‌ای برای یادگیری چیزهای نو داشته باشید، مثلا در یک کورس آموزشی شرکت کنید. زبان تازه‌ای یاد بگیرید. یک مهارت ورزشی را یاد بگیرید و …

ممکن است کارتان به نوعی باشد که مستلزم صرف انرژی مغزی زیاد باشد، مثلا یک پزشک یا مهندس باشید! اما وقتی کار شما تکراری شد، مغز شما به اندازه کافی در برخورد با موقعیت‌ها و سناریوهای کاری مختلف تجربه اندوخته و برای خودش مدارهای مغزی لازم را ساخته است و جایی برای یادگیری موارد تازه ندارد، پس حتما شما باید در پی یادگیری چیزهای متفاوت و تازه باشید.

2- بازدید از مکان‌های تازه: شهرها و محل‌های تازه برای خودشان انبوهی از صداها، بوها، طعم‌ها، رنگ‌ها، افراد و طرح‌های تازه را ارند، مغز شما باید همه اینها را ترجمه کند.

نه! لازم نیست، حتما به مسافرت بروید و یک شهر تازه را ببینید، شما می‌توانید رستوران یا کافی‌شاپ خود را عوض کنید!

07-12-2013 10-36-07 AM

3- با افراد تازه‌ای آشنا شوید: چند دوستی که سال‌ها می‌شناسید و خیلی وقت‌ها حرف تازه‌ای برای گفتن به هم ندارید، گذر زمان ر ا برایتان سریع می‌کنند.

4- خودانگیخته باشید: مغز خودتان را به صورت فعال با تجارب جدید درگیر کنید و برای این کارخودانگیخته باشید و توانایی شگفت‌زده کردن خودتان را داشته باشید.

5- نوع یادگیری و دسترسی به اطلاعات خود را تغییر بدهید: مثلا من شخصا هر روز مقالات زیادی را به صورت آنلاین را می‌خوانم، پس به یکی از ترفندهای مناسب برای انبساط زمان عمل می‌کنم! اما متوجه شده‌ام که اگر، زمانی که درگیر مطالعه کتاب‌های کاغذی می‌شوم، زمان به نظرم خیلی کندتر می‌گذرد. دلیلش هم این است که مغزم درگیر کسب اطلاعات از منبعی با ساختار ظاهری و نوع چینش اطلاعات متفاوت می‌شود.

همه اینها به صورت کلی توصیه‌هایی برای تجربه‌های نو و منبسط کردن ظاهری زمان بودند، اما مشکل خیلی‌ها هم این است که اصلا زمان زیادی برایشان برای اختصاص دادن به تجربه‌ها نو ندارند و از بس درگیر کارهای تکراری و خسته‌کننده هستند که این توصیه‌های چندان برایشان عملی نیست.

توصیه‌هایی هم می‌شود به این افراد داشت:

1- در یک زمان دو کار انجام بدهید! مثلا در همان زمان که مسابقه فوتبال یا فیلم می‌بینید، روی یک دوچرخه ثابت بنشینید و رکاب بزنید.

2- برای کارهایتان برنامه داشته باشید، مثلا وقتی می‌خواهید آنلاین شوید، بگویید یا اصلا روی یک تکه کاغذ بنویسید که من اول ایمیل‌هایم را چک خواهم کرد، بعد مطالب وبلاگ‌ها را باید فیدخوان خواهم دید، مطلبی را که برای کارم لازم دارم جستجو و ترجمه خواهم کرد و سر آخر مطالب شبکه‌های اجتماعی را خواهم خواند. سر یک ساعت و نیم هم سیستم را خاموش خواهم کرد.

07-12-2013 10-37-18 AM

3- نه گفتن را یاد بگیرید! یاد بگیرید که چطور دوستانی را که فقط شما را درگیر مکالمات طولانی بی‌ارزش می‌کنند، از سر خود باز کنید. اگر یک میهنانی، واقعا مهم نیست، مؤدبانه ردش کنید!

4- از فناوری‌ها برای صرفه‌جویی در وقت استفاده کنید: استفاده از فیدخوان، ضبط برنامه‌های مورد علاقه تلویزیونی و بعد دیدن آنها سر فرصت، استفاده از فیلترها برای مدیریت حجم زیاد ایمیل‌های خود، یا گوشی کردن به کتاب صوتی حین پیاده‌روی یا رانندگی‌های طولانی.

5- برنامه‌ای برای استفاده از زمان‌های مرده غیرمترقبه داشته باشید: مثلا همیشه در گوشی یا تبلت خودتان، کتاب‌ها یا مقالاتی برای خواندن داشته باشید.